درد و دل جانباز کرمانشاهی از هزینههای سنگین درمان + فیلم
تاریخ انتشار: ۹ مهر ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۵۳۰۰۶۰۶
گروه استانها ـ جانباز و آزاده کرمانشاهی با بیان اینکه مهمترین مشکل در جامعه جانبازان نخاعی و ایثارگران در حوزه درمان است، گفت: جانبازان باید هزینههای هنگفتی را برای درمان بپردازد. ۰۹ مهر ۱۳۹۸ - ۰۵:۲۲ استانها کرمانشاه نظرات - اخبار استانها -
بهرام قصابیان در گفتوگو با خبرنگار تسنیم در کرمانشاه، با اشاره به اینکه در سال 64 در جبهه اسیر دشمن شدم اظهار داشت: در سال 69 به همراه خیل آزادگان به کشور بازگشتم و به دلیل ضربات وارده به ناحیه گردن در دوران اسارت به افتخار جانبازی نائل شدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مسئول انجمن جانبازان نخاعی استان کرمانشاه با اشاره به اینکه تنها راه ما در دوران اسارت اتکا به خداوند و اهلبیت(ع) و تحصیل علم بود گفت: بنده در اردوگاه معلم تاریخ اسلام بودم و زبان انگلیسی، فرانسوی و عربی را در دوران اسارت فرا گرفتم و خیلی از اسیران در دوران اسارت به چند زبان مسلط شدند.
وی با اشاره به خاطرهای در دوران اسارت بیان کرد: در یکی از روزهایی که در اردوگاه اسیران مشغول نماز خواندن و عبادت بودند چند نفر از نیروهای وابسته به منافقان تلویزیون را روشن کردند و مشغول تماشای یک تئاتر شدند که به انقلاب اسلامی توهین میکرد؛ تلویزیون را خاموش کردم و گفتم شما انقلابی و مذهبی نیستید.
وی با بیان اینکه در آن شرایط غیر از مسئول اردوگاه کسی جرأت روشن یا خاموش کردن تلویزیون را نداشت و هر کس مرتکب این جرم میشد به یک هفته حبس انفرادی و 25 ضربه شلاق محکوم میشد عنوان کرد: دژبان عراقی مرا تهدید به شکنجه کرد و جیره آب را در گرما هوا قطع کرد و 7 ساعت بنده را ایستاده در مقابل گرمای 60درجه در مقابل خورشید قرار دادند و بعد از آن با ضربات شلاق از ما پذیرایی کردند.
قصابیان با اشاره به اینکه اکنون دل بنده برای دوران اسارت و خلوص نیروهای بسیجی تنگ شده است افزود: بچه بسیجیهای 15 ساله قاری و حافظ قرآن هستند و دعای کمیل را از حفظ میخوانند و اگر اکنون بنده میتوانم ویلچرنشینی را تحمل کنم به دلیل تحمل آن روزهای معنوی اسارت بود.
وی گفت: آن زمان بود که فهمیدم چرا به جبهه آمدهام و هیچگاه شاهد جوانانی مانند جوانان بسیجی دهه 60 از جمله شهید همت نخواهیم بود زیرا در آن زمان خدا به خوبی در روح این جوانان جلوه کرده بود و امام خمینی(ره) تمام وجود خود را وقف اعتلای اسلام کرد و روحیه خودباوری و استقامت را در بین جوانان ترویج داد.
وی افزود: در رابطه با آرمانها و اهداف رزمندگان دفاع مقدس باید گفت که شیرینی پیروزی در جنگ تحمیلی را قشر آزادگان بهطور کامل درک کردند و دشمنان در انتهای جنگ تحمیلی به شکست ذلتبار خود اعتراف کردند که این پیروزی تنها در سایه اطاعت نیروها از ولایت فقیه زمانه بهدست آمد.
قصابیان با اشاره به اینکه دشمنان به هیچ یک از اهداف خود در هشت سال جنگ تحمیلی علیه ملت ایران نرسیدند بیان کرد: یکی از دستاوردهای دفاع مقدس تشکیل هسته مقاومت در نقاط مختلف دنیا از جمله حزبالله در لبنان و مدافعان حرم بود و این دستاوردهایی بود که از دل جنگ و دفاع مقدس بیرون آمد.
علی فریدونی: از مسئولین ناامیدم و با درختان پارک درد و دل میکنم/ بعد از جنگ تمام مدارک جانبازیام را پاره کردممازندران| توجه مسئولان باید به جانبازان شیمیایی بیشتر شودفراز و نشیب 24 سال زندگی با جانباز قطع نخاع گردنی: هیچ وقت پشیمان نشدموی با اشاره به اینکه خیلی از دشمنان نظام جمهوری اسلامی ایران تصور میکردند بعد از جنگ ایران نمیتواند به اهدافی که برای شکلگیری انقلاب برنامهریزی کرده بود برسد اما متوجه شدند که گمان و ظن آنها اشتباه بوده است عنوان کرد: افتدار حزبالله در هم مرزی با رژیم صهیونیستی و شکلگیری هستههای مقاومت در سراسر دنیا را امروز شاهد هستیم.
آزاده و جانباز 70 درصد دفاع مقدس با بیان اینکه در شرایط کنونی جانباز و خانواده جانباز قطع نخاعی بهویژه همسران جانبازان به برنامههای فرهنگی و اردوهای تفریحی و درمانی نیاز دارند بیان کرد: جانباز دفاع مقدس خود این افتخار جانبازی را انتخاب کرده است، اما همسران جانبازان با ایثار مراقبت از فرهنگ ایثار و شهادت را سرلوحه انتخاب خود قرار دادهاند.
قصابیان با بیان اینکه مهمترین مشکل در جامعه جانبازان نخاعی و ایثارگران در حوزه درمان است بیان کرد: اکنون 10 ماه است که بیمه دی قرارداد خود را با بیمارستان، درمانگاه و آزمایشگاه قطع کرده و جانبازان باید هزینههای هنگفتی را برای درمان بپردازد و سهمیهها و وسایل پزشکی، ویلچر فعال، تشک مواج و غیره در اختیار جانبازان قرار نمیگیرد.
انتهای پیام/ز/ش
R41380/P4001/S6,68/CT1منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۵۳۰۰۶۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
زندانی شدن یک معلم بهخاطر تشابه اسمی با یک فرمانده
به گزارش تابناک به نقل از فارس، یکی از آزادگان دفاع مقدس، خاطرهای در مورد شرکت در عملیات والفجر مقدماتی به همراه معلمش تعریف میکند.
به دلیل تشابه اسمی آقای معلم با یکی از فرماندهان وقت سپاه شوش بنام احمد خنیفر، بعد از اسارت او را در بغداد از جمع دیگر اسرا جدا کردند و او را به مدت ۳ سال در زندان انفرادی شعبه پنجم استخبارات وزارت دفاع عراق در سختترین شرایط نگه داشتند.
آزاده دفاع مقدس «بهروز نصراللهزاده» که از شاگردان این آقای معلم بود و باهم در عملیات والفجر مقدماتی به اسارت بعثیها در آمدند. او درباره دوران اسارت و کارهایی که این معلم در اسارتگاه بعثیها میکرد، اینگونه روایت میکند:مرحوم حاج کاظم، معلم علوم ما در مدرسه (اِلبارتی سابق) در هفتتپه بود. در عملیات والفجر مقدماتی من و آقای معلم در جنگل عمقر در ۸۰۰ متری مرز ایران و عراق بودیم. قبل از عملیات والفجر مقدماتی در بهمن ۱۳۶۱ نیروها در حال استراحت بودند.
من و حاج کاظم خوابمان نمیبرد و باهم صحبت میکردیم. درباره مسائل خرمشهر و همرزمانمان صحبت میکردیم. حدود ۵ و نیم صبح بود که دیدیم خمپارهای به اطراف ما اصابت کرد. حاج کاظم گفت: «با این خمپارههایی که به طرف ما میآید، دشمن فهمیده عملیات داریم. خودمان را آماده کنیم، یا شهید میشویم یا اسیر!» حدس آقای معلم درست بود. ما در خاک ایران محاصره شده بودیم.
در این عملیات تعداد زیادی از همرزمانمان شهید شدند که من و آقای معلم به اسارت بعثیها درآمدیم. بچهها در اسارت به آقای معلم، «دایی کاظم» میگفتند. ما در اسارت، بچههایی را میدیدیم که بیسواد بودند و که دایی کاظم در آنجا به آنها حروف الفبا یاد داد. او به دیگر دانشآموزان تاریخ اسلام، جغرافی و علوم درس میداد. نحوه تدریس هم به این شکل بود که آقای معلم درس میداد و میگفت: «هر کسی بتواند در طول یک ماه این مطالب را یاد بگیرد، من مدرک به او میدهم.» حاج کاظم حتی نمره هم میداد.
تا ۲ سال اول تدریس در اسارت توسط حاجکاظم، خبری از کاغذ و مداد و خودکار نبود و محدودیت داشتیم. اما اینطور نبود که تسلیم شویم. ما در اسارت بستههای کارتن پودر رختشویی را در آب خیس میکردیم و این مقواها به لایههای نازکتر تبدیل میشد. بعد از خشک شدن، از این کاغذها برای نوشتن استفاده میکردیم.
یکی دیگر از کارهایی که برای آموزش میکردیم، این بود که خاک را داخل پارچهای ریخته بودیم و آن خاک را روی زمین میریختیم و میشد، یک سطح صاف. بعد آقای معلم با دسته قاشق روی خاک مینوشت و به اسرا درس میداد. در واقع آن سطح برایمان کاربرد تخته سیاه را داشت. آقای معلم درس که میداد، دانشآموزان را صدا میزد و میگفت: «بیایید، پای تخته!».
این نکته را هم بگویم که نگهبانان بعثی تجمع بیشتر از ۵ ـ ۴ نفر را ممنوع کرده بودند. آقای معلم به همین جمع تدریس میکرد و سپس نوبت گروه دیگری میشد. ما سیستم آموزشی در اسارت را مدیون زحمات مرحوم حاج کاظم هستیم. او سال گذشته بخاطر آسیب جدی که در اسارت به کلیههایش وارد شده بود، درگذشت.